من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و کوسِ…
سرخوش ز سبوی غم پنهانی خویشم چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش چون…
عباس علمت کو دست قلمت کو امید آخره حرم کی دیده ساقی تشنه کنار دریا به دستت نگاه مستت بهار دریا تو…
تیغ بین دو ابروش بهم برگشته آن که ابروش چنان تیغ دو دم برگشته بس که موزون و تراز است به چشمم…
ابروانش مثل دو بال پرستو در هم است اینکه می آید چرا این قدر ابرو در هم است گونه های آبدار و…
بیمار چشم یار طبیب دو عالم است در هر دمش کرامت عیسی بن مریم است آن کو گدای گوشه نشین شد به…
راهی ام من از خرابه با غمی که بی حسابه دنیا رو آب نبرده چشام پر آبه خواب بابامو میدیدم که شب…
به دلم برات شده بابام میاد بابام میاد امشب مثه بارون بهار اشکام میاد اشکام میاد امشب به دلم برات شده بابام…