چه غربت تلخی چه داغ سنگینی برای من سخته اشک چشامو میبینی تو باشی واسه غم تو خونه جایی نیست اگه نباشی…
کجایی بارون بباری حالا خونه ی امید علی میسوزه با اینکه زهرا اومد پشت در هیزم کینه ها ولی میسوزه رحم نکرد…
تو حقیقت لولاکی من ولی کمتر از خاکم محبت تو ای مادر عاقبت میکند پاکم جان میدهم برای تو حق فرزندی همین…
تو هم تا نفس داشتی سوختی تو هم پشت در پا به پام اومدی ولی آرزو داشتم لااقل میموندی و مادر صدام…
بی قرارم شبیه بارونی که تو ابرا تو رویای دریاست بی قرارم به شوق نوری که دختر دختر رسول الله است آرامش…
خاک صحن و سرای تو افضل از گوهر و طلا هر راه غیر از مسیر تو قطعاً نداره انتها وقتی درِ تو…
ماه اسفند میدهد بوی شیرمردان بیشه ی خیبر گشت با رمز یا رسول الله بین نیزارها تنی بی سر همت افتاد باکری…
شب بیعت است شب سرنوشت بمان همسفر بمان در بهشت به هرکجا بروی آسمان همین رنگ است همیشه بین حسین و یزیدیان…