بنویسید به دیوان اباعبدالله که منم واله و حیران اباعبدالله بنویسید که من وقف حسین و حسنم هستی ام هدیه به چشمان…
چه اعجازیست در چشمش که نازل کرده باران را گلستان میکند لبخند های او بیابان را بزرگان از همان اول به پایش…
رو سیاهی زیاد هم بد نیست در زمستان به كار می آید بدم اما همیشه اربابم با غلامش كنار می آید غیر…
قسم به اون موکبای ساده قسم به وقت غروب جاده قسم به ذکر حسین حسین و قسم به اشکای بی اراده تا…
دلی که عاشقه محن داره تو کشور غصه وطن داره عاشق اونه که تو دلش هر شب روضه برا امام حسن داره…
نشستم گوشه ای از سفره همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف میکنی دار و ندارت…
اسمعی وفهمی هذا آخر الساعه من ساعات الدنیا سلام ما رو رقیه ببر به محضر بابا رشیده شهیده صنوبر خمیده فاطمه سه…
بابا گریه امونمو بریده جونم به لب رسیده بابا بابا یه کم بشین کنارم که خیلی حرفا دارم بابا نمیدونم خبر داری…