تو آسمونی و منم خاکی ام اگه حبیب فداییته من کی ام اگه زهیر و عابس عاشقن پس به جز یه لاف…
این مسیر عشقه این مسیر نوره این مسیر ما تا صبح ظهوره نه چهل ساله هزار و چهار صد و چهل ساله…
نبینم یار و یاوری نداری نبینم حرف غربت و بیاری نبینم پهلوون خیبر من سرت رو روی خاک غم بذاری اگه میون…
لالا لالا آروم بابا برمیگرده از سمت دریا سقا تشنته میدونم گرسنته میدونم سرت به روی شونه است یه مدته میدونم اینده…
من اومدم برا جنگ تن به تن انی انا القاسم وارث الحسن منم فدایی شاه بی کفن انی انا القاسم وارث الحسن…
این منم اون که برای تو همه هستیشو داده کنیز زینبمو مادر عمرو بن جُناده پسرم اومده بعد از پدرش جونشو بده…