تاج سرم شدی اصلاً تو زندگیمی همه باورم شدی ام البنین شدی یعنی که مادرم شدی ام البنین ام البنین درد سرت…
میسازه رقیه بهترین صحنه رو وقتی با عمو بگو بخند میکنه ذوق میکنه باباش تا که وقت نماز دستاشو برا قنوت بلند…
من حالم خرابه خراب بشه خرابه روزاشم شبیه شباش پر از عذابه دختر غیر باباش رو پای کی بخوابه غلاف نخورده بازوم…
من آه کشیدم نمیدونی چی تو این راه کشیدم چقدر ناله ی اماه کشیدم من آه کشیدم من بد شکستم تا بیام…
علیِ اکبر من برو پیغمبر من تو میری و من غم میشینه تو سینم چشام خیسه اشکه عرق بر جبینم یه کم…
عاشقی ندیده شیرینه تازه ما ندیدیمِت اینه عاشقت شدم من انقدر که کسی مثلشو نمیبینه عاشقانه های من معنا میگیره با خودت…
شونتو واسه گریه کردن میخوام غمت رو واسه غصه خوردن میخوام زیارتا به جای خود من اصلاً کرب و بلاتو واسه مردن…
دیگه به جسم کوچیکش تاب نیست بچم دیگه جون نداره خواب نیست همش از این خیمه به اون خیمه میگردم اما قطره…