سقای دشت کربلا ابالفضل سردار دست از تن جدا ابالفضل شد دستش از پیکر جدا ابالفضل کردی سر و جان را فدا…
بابامو تنها نذاری مرده و قولش برای ما آب بیاری مرده و قولش عطش عطش بالا گرفت تو خیمه ها عمو عمو…
حرف حرم که پیش میاد دلم میریزه یا حسین خوب میدونی کرب و بلا برام عزیزه یا حسین از کوچیکی یادم دادی…
ساحل چشمامو از بچگی دریا کردم خودمو با گریه تو قلب حسین جا کردم دستمو گرفتو آبرو بهم داد منم بهترین رفیقامو…
السلام علیک مُرَمِلُ بِدِما مانده روی زمین پیکر تو چرا السلام علی من دَفَنَ اَهلَ قُرا ای امام غریب سید الشهدا انگشترت…
با سر نیزه تنت را چه بهم ریخته اند ذره ذره بدنت را چه بهم ریخته اند سنگ ها روی لب خشک…
خاک به سر خاک پسرت بی کفنه پدر خاک مونده عریان رو زمین به بَرِ خاک خاک به سر آب پسرت تشنه…
جگرت آب شد از شدت گرما چه کنم روی دستم نکن این قدر تقلا چه کنم آب از کافر اگر خواسته بودم…