فدای پیرهن خونیت حسین جان فدای زخم پیشونیت حسین جان پریشونم ولی آشفته حالیم به قربون پریشونیت حسین جان نه تنها قلب…
ای به مقتل خدا ثنا خوانت وی سر نیزه صوت قرآنت دشمن و دوست هر دو گریانت جن و انس و ملک…
آه شعر غم انگیز غروب پاییز صدای گریه های بارون پیچیده بی عشق دنیا هیچه آرزومه بری زیارت ای رفیق که خونه…
تشنه رفتن برا تو مرثیه خوندن برا من برنگشتن برا تو تو خیمه موندن برا من پر پرواز برا تو پرهای بسته…
لطف حسین ما را تنها نمی گذارد گر خلق وا گذارد او وا نمی گذارد او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم…
امشب یه جوره دیگه ای خیره به چشمامی دورت بگردم میکُشی زینب رو اینجوری خواهرت فدات شه هر چی که میخوای بگو…
خواهرش بر سینه و بر سر زنان رفت تا گیرد برادر را عنان سیل اشکش بست بر شه راه را دود آهش…
هر روزم شده حسرت هر لحظه ام شده آه آرومم با تو باشم بی تو اما بی پناه دیگه دلگیرم از این…