شهر متروک زمین سوخته قحطی سرشار داغ پی در پی و اندوه فراوان بسیار شهر قم بود و مصیبات مکرر در آن…
امروز نبردی دل دیوانه ز دستم روزی که نه من بودم و دل دل به تو بستم تو باب عنایات خدا بودی…
میون شلوغی شهر تا دلی دوباره گم شد یادش افتاد که تو هستی پا شد و راهی قم شد رو به روی گنبد…
و دانه ریخت بیایی کبوترش باشی دوباره آینه ای در برابرش باشی نه اینکه پر بکشی و به شهر او نرسی میان…
ای دختر خورشید ای خواهر دریا زهرا ترین زینب زینب ترین زهرا ماه مقیم قم مهتاب بیت النور در سایه سار توست…
تا کی به تو از دور سلامی برسانم از تو خبری نیست برادر نگرانم در می زند این بار کسی از هیجانم…
امشب از سمت آسمون داره بارون خیر و برکت می باره عیدی ما از دستای مهدی امشب نابودی استکباره به اسم اسلامه…
شب های عاشقی رو دوست دارم رویای عاشقی رو دوست دارم من بنده عشاقی هستم پس اقای عاشقی رو دوست دارم سلام…