سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی اش ماه را شرمنده خود میکند زیبایی اش میچکد نهج البلاغه از لب پایینی اش میپرد…
السلام السلام ای شه ممتحن السلام السلام حجه ابن الحسن من فدای شال مشکی عزات من فدای دونه دونه غصه هات من…
بیا و سر به روی سینه ام بگذار مهدی جان شرر زد بر درونم زهر آتش بار مهدی جان بیا تا سیر…
ای ملائک چون کبوتر جلد بامت یا حسن انبیا در حسرت درک مقامت یا حسن نیست فرقی بین قرآن و کلامت یا…
به سر هوای علی به دل ولای علی دل و دلبر حیدر ای جانا سر و سرور حیدر دل شده مجنون نجف…
پر میگیره دل من تا گنبد خضرا دم میگره دوباره مولا رسول الله بهاری و با گل ها میخونه این دل شیدا…
جبرئیلی که به آیات خدا مانوس است بشنود مدح تو را با هیجان می آید میرسی مثل مسیحا و به جسم کعبه…
سر من خاک پای تو دل من مبتلای تو جون عالم فدای تو فدا ایوون طلای تو تویی اقای بت شکن امیر…