اگر چه حقیرم لیاقت ندارم پناهی جز این در به جانت ندارم شکستم دلت را دلم را شکستند من از کار دنیا…
زدم صدا اگه صدام میاد تو این شلوغیا تو رو خدا جلو چشای من نزن تو دست و پا دویدمو خودم رو…
فاتحه شام بلا را خواندم با اشک دیده کاخشان لرزاند بر سر عهده بسته ام با تو ماندم من قهرمان کوفه هستم…
من غلام نوکراتم عاشق کربلاتم تا آخرش باهاتم تو همونی که میخوامی دلیل گریه هامی تا آخرش باهامی عشق یعنی به تو…
جونم برات بگه خوشی به ما نیومده جونم برات بگه دنیا بدون تو بده چادر نمازمو که عمه دوخته بود برام توی…
تا ز دل ناله ویرانه نشینان برخاست خون ز دل آه ز لب اشک ز مژگان برخاست طفل هر وقت گرسنه است…
دور از تو با اینکه ضرر کردم تو راهو نشون دادی که برگردم کربلا برا منه نا لایق یه حس جدیدی بود…
این زمین داره بوی درد و غم از تو دارم جدا میشم کم کم یا حسین دل نگرونی داره جون منو میگیره…