پیر میکنه داغ تو جوونو چشم زد یه نفر زندگیمونو دوشنبه بعدازظهر کُشت حسنو خاک روی چادر دوشنبه بعدازظهر اومدی خونه خاکی…
مجنونم و در دام غمت افتادم زآن لحظه که در بند تو ام آزادم ای حضرت زیبای خدا زلفت را بر باد…
هرکه نشد معتکف بر تو خبر میدهد عمر گرانمایه را او به هدر می دهد ثانیه به ثانیه تلخی این روزگار پیش…
راه هیئت رفتنم رو دادی نشونم برکت شیر تو بوده که روضه خونم با دعای خیر تو نوکره حسینم عاشق و دیوونه…
آه ای دنیای من تو زمین خوردی پیش چشمای من عزیزم رفتی پشت در جای من آه ای دنیای من در افتاد…
بهترین آرامشی که تو تموم دنیاست همه ی لذتی که تو سینه ی نوکرهاست یه نگاه به پرچم مقدس یا زهراست شبایی…