آفریدند مرا بنده‌ مولا باشم * حاج امیر کرمانشاهی

بازدید: 733 بازدید

آفریدند مرا بنده‌ مولا باشم

پس‌ جفاکارم‌ اگر‌‌ طالب دنیا باشم

از عدم تا به وجود این همه راه آمده ام

تا که خاک قدم فضه‌‌ زهرا باشم

به حرم خانه‌ او تا به سلامت برسم

راهش این است‌ که من اهل تبری باشم

از سر سفره‌ پر برکت بانوی جهان

میرسد روزی من ساکن‌ هر جا باشم

او اگر خواسته باشد که به من درد دهند

عین جهل است که دنبال مداوا باشم

میرود قیمت من پیش خدا بالاتر

هر چه در خدمت صدیقه‌ کبری باشم

از عناوین جهان یکسره می شویم دست

تا سگ‌‌ کوچه‌‌ زهرا و علی‌ بودن هست

من صدا خواسته ام تا که صدایش بزنم

با وضو بوسه به خاک کف پایش بزنم

یک دعای سحرش مردم دنیا را بس

لقمه‌ نانی ز کرم خانه‌ او ما را بس

تلخ کامیم ولی مزه‌ شیرینی هست

تا که یا فاطمه مولاتی اغیثینی هست

احتیاجیم تماما به تو ای خیرکثیر

که‌حقیریم و فقیریم و یتیمیم و اسیر

من در اسما و صفاتت عظمت را دیدم

از مقامات بلند تو چنین فهمیدم

که تو از هر نظری مثل خدا یکتایی

دُره البحر شرف فاطمه الزهرايي

سيده نوریه حانیه و عَذرا هستی

مُهجه قلب نبي ام ابیها هستی

عالمه زاهده و عابده و قَوامه

راضیه مرضیه حوریه ای و صَوامه

لیله القدر علي والده السبطیني

همه نسبت به تو دارند به گردن دینی

به‌ امامی که فقط‌ درخور همتایی توست

شرط پیغمبری اقرار به‌ یکتایی‌ توست

به تو سوگند بهشت از نعم و رنگ‌ و لعاب

هر چه دارد‌ همه از جلوه‌ زهرایی توست

نیست‌ ما فوق جلال تو جلال احدی

جز خداوند که خود شاهد والایی توست

چادرت صاحب اعجاز پیمبرگونه است

تازه این ذره ای از قدرت دنیایی توست

پدر امت مرحومه محمد نُه سال

محو در مرتبه‌ ام ابیهایی توست

صحبت از باغ فدک نیست که دنیا‌ همه اش

دانه کوچکی از خرمن دارایی توست

خط به خط مصحفت آمد که شهادت بدهد

راز های دو جهان در دل دریایی توست

مادر لولو و مرجان خدایی زهرا

محور دائم اصحاب کسایی زهرا

حد اعلای حیا اوج نجابت هستی

صاحب ناب ترین‌گونه‌ عصمت هستی

پاره های سند باغ فدک میگویند

سند محکم اثبات ولایت هستی

حجج الله عَلی الخلق امامان هستند

و تو بر تک تک این طایفه حجت هستی

طبق تصریح خداوند به قول لولاک

تو همان علت عالیه خلقت هستی

ازهمان روز‌ که انوار شما ساطع شد

تا ابد ضامن ابقا ولایت هستی

دست پرورده این مکتبم و میدانم

دستگیر همه در روز قیامت هستی

تو همانجا که خدا هست اقامت داری

تو شریعت تو نبوت تو امامت داری

خشتی از خانه‌ سبزت به جنان می ارزد

نخی از چادر تو بر دو جهان می ارزد

چارده آینه در نقش تو یکجا جمع است

هر چه خیر است در خانه‌ ‌زهرا جمع است

در مصلای خودت رو‌ به خدا می کردی

تا دم صبح به همسایه دعا می کردی

پدرت آخر کار اجر رسالت می خواست

فقط از مردم این شهر مودت می خواست

قصدشان بود که دور تو طوافی بکنند

قول دادند که یک روز تلافی بکنند

نا روا بود که پاداش تو سیلی باشد

چشم تو کاسه‌ خون روی تو نیلی باشد

نا روا بود که در شعله بسوزد مویت

با در سوخته درگیر شود پهلویت

نا روا بود که مسمار چنین سرخ شود

در و دیوار پس از سقط جنین سرخ شود

پشت در غش کنی و سطح زمین سرخ شود

چشم های علی خانه‌ نشین سرخ شود

دستت از کار پس از ضربه کاری افتاد

وقت افتادن تو ایل و تباری افتاد

پس از آن روز که آیینه‌ عمر تو شکست

گونه راست‌ فرزند تو بر خاک نشست

همه دیدند که تشنه است کسی آب نبرد

مادر آب کجایی پسرت آب نخورد

شاعر: محمد قاسمی

 

 

 

.

ولادت حضرت زهرا ۹۹ حاج امیر کرمانشاهی
.
متن مداحی / متن شعر / اشعار مداحی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
.
Mohjatt.blog.ir
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر