آه یادم نمیرود هرگز * حسین سیب سرخی

بازدید: 1450 بازدید

آه یادم نمی رود هرگز

غم جانسوز غارت خلخال

حمله نا برابر لشگر

به زنان و به خیمه و اطفال

صحنه ‌اش بین صحن چشمانم

میدهد زجر هر شب و روزم

ذوالجناح آمد از دل میدان

با دو صد زخم بر سر و کوپال

چه بگویم از آن غروب غریب

در هیاهوی نیزه و شمشیر

تنی از روی شیب قربانگاه

غلت میخورد تا ته گودال

چه بگویم که تیزی خنجر

به روی حنجری فشار آورد

یک نفر بین قاتلانش شد

بر سر سر بریدنش جنجال

هم غرورم شکست هم قلبم

آن زمانی که دختری خسته

از روی ناقه بر زمین افتاد

دشت تاریک بود و رفت از حال

شاعر: محمدحسن بیات لو

***

امان از گودال به پا شد جنجال

ببخشن سادات تنش شد پا مال

میون اعدا غریب و تنها رو خاک افتادی

زدی دست و پا

نا نجیبا از راه رسیدن و پیکر زخمیتو کشیدن و

چشمای زینب رو ندیدن و

وای بی هوا میزدنت از جفا میزدنت

پیر مردا همگی با عصا میزدنت

ای وای ای وای ای وای

*****

به زیر خنجر زدی بال و پر

شدی غرق خون به پیش مادر

با چشمای تر با حال مظطر

میگفتی برگرد به خیمه خواهر

هدف نیزه ها شد بدنت جای سالم نبود روی تنت

به نیت غارت اومدن بردن انگشتر و پیروهنت

وای شمر بی حیا و پست وای حرمتت رو بد شکست

نفسای آخرت با پا رو سینت نشست

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر