


متن شعر
امروز نبردی دل دیوانه ز دستم
روزی که نه من بودم و دل دل به تو بستم
تو باب عنایات خدا بودی و هستی
من بر در این خانه گدا بودم و هستم
دریاب دلی را که ربودی و گرفتی
روزی که نهادی به سرم تاج گدایی
دیگر به در خانه اغیار نشستم
با عشق شما آمدن و ماندن و رفتن
عهدی است که از روز ازل بستی و بستم
بگذار مرا مردم عالم بشناسند
من عبد نمک خواره نمکدان شکن هستم
.
سید مهدی میرداماد
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید

