داد چشمان تو در کشتن من دست بهم
فتنه برخاست چو بنشست دو بد مست بهم
هر یک ابروی تو کافیست پی کشتن من
چه کنم با دو کمان دار که پیوست بهم
شیخ پیمانه شکن توبه به ما تلقین کرد
آه از این توبه و پیمانه که بشکست بهم
عقلم از کار جهان رو به پریشانی داشت
زلف او باز شد و کار مرا بست بهم
مرغ دل زیرک و آزادی از این دام محال
که خم گیسوی او بافته چون شست بهم
دست بردم که کشم تیر غمش را از دل
تیر دیگر زد و بر دوخت دل و دست بهم
هر دو ضد را به فسون جمع توان کرد وصال
غیر آسودگی و عشق که ننشست بهم
شاعر: وصال شیرازی
حاج سید مجید بنی فاطمه / شب چهارم ماه صفر ۱۳۹۶
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست
یک پاسخ به “داد چشمان تو در کشتن من دست بهم * سید مجید بنی فاطمه”