دختر گرفته با دست پای اسب را در بر * حاج محمود کریمی

بازدید: 1051 بازدید

دختر گرفته با دست پای اسب را در بر گرفته

دلشوره دارد زینب برایش ختم یا حیدر گرفته

دل خوش به این بود یک بوسه وقت رفتن از حنجر گرفته

مولا به خود گفت حتما وصیت نامه از مادر گرفته

بابا نرفته محکم سکینه دست بر معجر گرفته

افتاد بابا دور و بر خورشید را لشگر گرفته

با پا لگد زد دیدم که او بر صورت بابا لگد زد

نا مرد بی شرم چون پشت در حاضر نبود اینجا لگد زد

تن بین نیزه بدتر فرو می رفت وقتی با لگد زد

دندان آقا با چکمه ای پاشید از هم

تیغ ها مانده بود در گودال با سپر می زدند زینب را

یک نفر در میان گودال و صد نفر می زدند زینب را

خواست گوید به خواهرش که نیا لب او را برید یک نیزه

خویش را می کشید سمت حرم عقبش می کشید یک نیزه

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

 

مطالعه بیشتر