شد گیسویش شکن * حاج محمود کریمی

بازدید: 615 بازدید

شد گیسویش شکن شد بوی سیب در به در بوی یاسمن

تا حرف میزند انگار میچکد عسل از بین این دهن

از بس حسینی است جای زره نموده به تن این پسر کفن

پس ارث برده است از  جد خویش شیر خدا ذوب حق شدن

در جنگ تن به تن کشته پسر از ازرق بیچاره تن به تن

گردن ز دشمنان پرتاب کرده یکسره با مصدر زدن

برعکس شد حسین فریاد میزند سرشان را بزن حسن

ذکرش هوالحق است این شاهزاده ای که خودش حق مطلق است

قاسم که میرود پشت سرش دعای اباالفضل بدرقه است

فرزند مجتبی از رزم او هر آنچه شنیدید موثق است

سردارها که هیچ لشکر برای کشتن او ناموفق است

نازم به این پسر او یک تنه حریف پسر های ازرق است

با ذوالفقار خود انگار علی میان میدان خندق است

یکبار میزند پس در هوا چرا دو سه تا سر معلق است

اینها که فرش نیست دورش هر آنچه نقش زمینه هست بیرق است

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر