مثل یک سایه چه زود از سر این خانه گذشت * حاج محمود کریمی

بازدید: 612 بازدید

مثل یک سایه چه زود از سر این خانه گذشت

چه غریبانه غریبانه غریبانه گذشت

این همه درد عجیب است هنوز ای مردم

چه غریب است غریب است هنوز ای مردم

که غریبانه ترین روضه ی رفتن دارد

روضه ی رفتن او گفتن و گفتن دارد

روی دامان علی بود توانش افتاد

اندک اندک اثر زهر به جانش افتاد

چشم را بست ولی صبر نکردند این قوم

پیش او بود علی صبر نکردند این قوم

شهر در مکث و سکوت است علی تنها شد

یک تنه گرم قنوت است علی تنها شد

یک طرف داشت علی آب به پیکر میریخت

یک طرف داشت جماعت به پس در میریخت

آب غسلش به تنش بود که هیزم پر شد

شعله پیچید به در نوبت یک چادر شد

بدنش روی زمین بود که در می افتاد

مادری خسته فقط نه که پسر می افتاد

تا که مولا کفنش کرد دل دختر سوخت

تا حنوت بدنش کرد تمام در سوخت

دست بر پهلوی خود داشت پرش خورد به در

درد پهلو که خمش کرد سرش خورد به در

در عزای پدرش بود که سیلی را خورد

سوگوار پسرش بود که سیلی را خورد

حق او حق علی را همه را دزدیدند

فاتحه خواند برای پدرش خندیدند

 

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر