یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 1908 بازدید

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

توی ویرونه یک شهر غریب

یه فرشته منتظر نشسته بود

روزا که دخترا میان رقیه رو نگاه کنن

اما گوشام نمیشنوه اگه منو صدا کنن

بابا اینا نمیتونن منو ازت جدا کنن

میای کنارم خودم میدونم

هر چقدم باشه منتظر میمونم

پیدا نشد گل سرم بابا

کجایی قربونت برم بابا

بیا که من منتظرم بابا

****

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

قصه دختر شاه آخر کار

میرسه به شهر مردم حسود

دیدی که گفتم آخرش منو تو رو نظر زدن

دیدی بابا با تازیونه ما رو اونقدر زدن

دیدی حتی تو خواب منو بابایی بی خبر زدن

اون وقتی که زجر دنبالم افتاد

تا برسم به کاروان منو کتک زد

خیلی دلم شکسته شد بابا

نماز من نشسته شد بابا

بیا که عمه خسته شد بابا

****

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود

یه یتیم بود و سر بابا که داشت

اثر کعب نی و آتیش و دود

ای وای بابا ببین به ما چجوری آب و نون میدن

ای وای ببین که چهرمو بهم دیگه نشون میدن

ای وای سرت میفته وقتی نیزه رو تکون میدن

بوسه آتیش به موی من خورد

سنگی که از سرت گذشت به روی من خورد

سفیده موهای سرم بابا

چیزی نموند از چادرم بابا

معجر نمونده تو حرم بابا

 

دانلود فایل صوتی از اینجا

.
.

شب سوم محرم ۱۳۹۹ حاج سید مجید بنی فاطمه

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.