جهت عـضویت کلیک کنید
آه گرفت به ما راه گرفت
دستش که بالا رفت ماه گرفت
وقت و بی وقت به یادش میفتم
که اون روز تو کوچه با گریه میگفتم
به پرش نزن لااقل جلو پسرش نزن
بی هوا نزن بسه اِنقَدَر بی حیا نزن
یارالی ننه یارالی ننه یارالی ننه
****
پر شکست کبوتر شکست
دستش که بالا رفت سر شکست
اهل عالم نبینید صبورم
من اون روز تو کوچه شکسته غرورم
بمیرم براش حوریه تاب کتکو نداشت
بمیرم براش کاشکی مادرم فدکو نداشت
یارالی ننه یارالی ننه یارالی ننه
****
از خودم دیگه سیر شدم
دستش که بالا رفت پیر شدم
بعد کوچه نبود ازدحامی
نبود حرف بازار نه بزم حرامی
وا مصیبتا شهر شامه شهر بی غیرتا
وا مصیبتا مثل فاطمه است همه صورتا
کربلایی حسن عطایی
گلچین فاطمیه اول ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده “