از دو چشم سیهت نگاه میتابد ” حسین ستوده ” شعر کامل

ای که مرا خوانده ای یا حسین میخوانمت از سویدای دل یا سیدی تو کجا ما کجا مهر شما شد هویدای دل…

بی اختیار دویدم از خیمه رسوندم خودمو انگاری دیر رسیدم با گریه آه کشیدم تا که سر سینه ی عمو زانوی شمرو…

رها کنید این بدنو آخه جون نداره انقده خون رفته ازش دیگه خون نداره ای شمر نمیسوزه دلت واسه زخم و جراحتش…

متن شعر یابن الحسن آجرک الله من واسه ی اشکات بمیرم این روزا با پیرهن سیاهم روضه برا بابات میگیرم رسمه تو…

سلام الله علیک یا تموم هستیم حسن دلیل مستیم حسن جان حسن مولا آخر این عشق خفی را علنی خواهم کرد سجده…

کربلا تو که هستی چرا حرفامو با غیر بگم کربلا من دلم تنگه بشینمو برات شعر بگم واقعاً دیدنیه سحر کربلا واقعاً…

داری میری غریبونه دل منو میسوزونه تشنته ولی من تشنه ترم رمق نمونده تو زانوم برو ولی یه کم آروم جان من…

بالای علم هاست علم ابالفضل سقای حرمهاست حرم ابالفضل از چادر زهراست کرم ابالفضل من اگه ارمنی هم بودم میشدم نوکر این…

تیغ و تیر و نیزه جای خود اما خنجر انگار به گلوت دخیل بسته محتضر بودی و من دیر رسیدم چشم باز…

داره صدای مادرت میاد باز این چه نوحه و چه ماتمه رویای من هر ساله دیدنه کرب و بلا تعویض پرچمه حرف…