با لبان تشنه آن ساعت که افتادی سید مهدی میرداماد + متن شعر

بازدید: 1,476 بازدید
سید مهدی میرداماد
.

متن شعر

با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک

لَم ‌تَقُل شیئًا سِوی قُم یا أخا أدرِك أخاك

مشک دور از دست گریان است و قدری دورتر

مانده در صحرا لبی خندان و جسمی چاک‌ چاک

عِندَما کُلٌّ یَرَونَ الموتَ أحلی مِن عَسَل

خاک گلگون را نمی‌ شویند جز با خون پاک

کُلُّ مَن فی المَوکِبِ قالَ خُذینی یا سُیُوف

تشنگان عشق را از جان فدا کردن چه باک

یَلمَعُ النّورُ الّذی سَمّاه مصباحَ الهُدی

تا قیامت میدرخشد این چراغ تابناک

داوری عادل تر از تاریخ در تاریخ نیست

نور هرگز در شب ظلمت نمی گردد هلاک

شعر: فاضل نظری

.

برای دانلود صوت کلیک کنید

سید مهدی میرداماد
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید

Telegram | Eitaa | Bale | Rubika
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید

متن کامل

.