

بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را متن شعر مداحی
بیرون ببر ای آسمان از محفل من ماه را
کز آتش دل کرده ام روشن چراغ آه را
از بس که دود آه من گردید سد راه من
در کوچه های شهر خود گم کردم امشب راه را
گفتم به شب زاری کنم خون جگر جاری کنم
صبح آمد و دادم ز کف این رشته کوتاه را
باید که اسرار درون از سینه ام ناید برون
ور نه به آتش میکشم با ناله مهر و ماه را
از شدت اندوه و غم ریزد نیستان را بهم
در بند بیند شیر اگر بر جای خود روباه را
تا محرم اسرار من با بذل جان شد یار من
بر راز گوئی کرده ام پیدا درون چاه را
رزم آوری آزاده ام اما ز پا افتاده ام
زیرا که از کف داده ام دخت رسول الله را
هر گه که با سوز درون از خانه می آیم برون
چشمم شود دریای خون بینم چو آن درگاه را
میثم اگر روشن دلی خش دار کز راه علی
دشمن به آگاهی برد یاران نا آگاه را
شعر: استاد سازگار
حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net