خوابم نمیبره از بس که خسته ام کربلایی حسین طاهری

بازدید: 116 بازدید
حسین طاهری

خوابم نمیبره از بس که خسته ام

تنها یه گوشه ای ساکت نشسته ام

چشمم به راه موند سر رفت حوصله

پاهام خسته شد از دست آبله

میفهمی حرفمو از رو اشاره هام

امشب تموم میشه عمر ستاره هام

حس میکنم دیگه زنده نمیمونم

این آخرین شب از عمرمه میدونم

حالا که عمه جون لحظه ی رفتنه

یک آرزو فقط تو سینه ی منه

این لحظه های سخت تنها دلم میخواد

باام با عموم به دیدنم بیاد

عمه مگه میشه یادش بره منو

بگذاره بی جواب چشم تر منو

میدونم آخرش میاد و بی خبر

میاره با خودش سوغاتی از سفر

بابام اگه نیاد تو دفن دخترش

میاد برادرم کنار خواهرش

بالا سرم میاد دردونه ی حرم

دفنم کنید میاد داداشی اصغرم

خیلی شبا براش بیدار موندمو

رو پام تا سحر لالایی خوندمو

تا که بخوابه باز اون با صدای من

زُل میزدم بهش سیر شه چشای من

عمه اگه بیاد میگم خوش اومدی

از صورتم نترس سوخته فقط کمی

عمه اگه اومد یه وقتی سرزده

قبر کوچیکمو بهش نشون نده

بزار خودش بیاد پیدا کنه منو

شیرین زبون بشه صدا کنه منو

رو خاک قبر من تو قلب شام تار

به جای سنگ قبر گهوارشو بزار

چشم انتظار تو تنهایی میمونم

از قبر هم براش لالایی میخونم

دریافت قطعه صوتی

 

کربلایی حسین طاهری
شب ۳ فاطمیه دوم ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net

متن کامل