حاج محمود کریمی ( خواهر از مقتل میاد خمیده ) ۱۴۰۳ + متن شعر

سرم به قربان عقیله بنی هاشم منم مسلمان عقیله بنی هاشم به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم الا…

حالا فهمیدم چقدر من از شما دورم ولی اینو هم بگم فقط با تو جورم منو دریاب قدرتو ندونستم همه کسم قدتو…

دلم چون آهو از وحشت رمیده به شام زلف من سر زد سپیده دلم تنگ صدای توست بابا سخن گو با من…

همه امیدم تموم عمرم آرزو داشتم که تورو میدیدم واسه یه لحظه دیدنت آقا همه چیمو میدم زندگیمو میدم خسته شدم ارباب…

ای صبح امید من ماه شب تارم این پیروهن پاره شد دار و ندارم الآن یه سال و نیمه که ندیدمت حسین…

میا ای حسین کوفیا از تو دل بریدن میا ای حسین که همشون نیزه خریدن میا ای حسین برا حرم نقشه کشیدن…

گره کور اگه به کار تو خورده اگه صبرت رو گرفتاری سر آورده بگو حسن بگو حسن بیخودی این در و اون…

سر ظهر است و انتهای نبرد همه جا پر شده صدای نبرد پدرت خسته از بلای نبرد اصغرم حاضری برای نبرد یار…

از شام بگم بابا از شام بگم گوش میکنی باز از دردام بگم پام چوب فلک خورده تو کجا بودی که دخترت…

گدایم گدای حضرت صدیقه جوونیم فدای حضرت صدیقه میخوام که همین گریه ی ناقابل رو بریزم به پای حضرت صدیقه عشق تو…