

متن شعر
دیشب صدایت میزدم ای حر کجایی
حر مایی حر مایی حر مایی
تو بین دشمن بودی و من با تو بودم
هر لحظه از تو دل ربودم دل ربودم
ان دم که گفتم مادرت گرید برایت
نفرین نکردم بلکه می کردم دعایت
انجا که گفتم چشم مادر بر تو گرید
میخواستم زهرای اطهر بر تو گرید
دانی که چون شد دامن ما را گرفتی
تو احترام نام زهرا را گرفتی
میخواستم در این گلستان یاس باشی
میخواستم همسنگر عباس باشی
میخواستم زخم سرت را خود ببندم
بر زخم های پیکرت چون گل بخندم
زهرا همان اغاز هستت را گرفته
با چادر خاکیش دستت را گرفته
.
![]()
سید مهدی میرداماد
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید


مهجه | دانلود جدیدترین نوحه ها همراه متن مداحی