جهت عـضویت کلیک کنید
سرتو گرفتم بغلم
این همه نازت میکنم
تو منو ناز نمیکنی
با لب خونی
میخوای منو ببوسی نمیتونی
با لب پاره
میخوام ببوسمت زجر نمیزاره
بابا بابا باز با این زخمات میدرخشیا
اذیتم کرده زجرو نبخشیا
بابا بابا من نتونستم راه برم اما
دستمو میکشید مثل وحشیا
حسین وای
****
میدونی که میدیدم بابا
خواب سرت رو چند شبه
رگاتو کی بریده که
این همه نامرتبه
خاکی و دودی
مگه توی تنور خولی بودی
دلم میریزه
سرت با اشک من بهم میریزه
بابا بابا روی این خاکا خون تو پخشه
دخترت دیگه شمرو نمیبخشه
بابا بابا باز زبونم به لکنت افتاده
نمیتونم بگم بابا چند بخشه
حسین وای
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ کربلایی حسین ستوده
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی