تاریخ انتشار:
بازدید:
1250 بازدید
سرتو گرفتم بغلم
این همه نازت میکنم
تو منو ناز نمیکنی
با لب خونی
میخوای منو ببوسی نمیتونی
با لب پاره
میخوام ببوسمت زجر نمیزاره
بابا بابا باز با این زخمات میدرخشیا
اذیتم کرده زجرو نبخشیا
بابا بابا من نتونستم راه برم اما
دستمو میکشید مثل وحشیا
حسین وای
****
میدونی که میدیدم بابا
خواب سرت رو چند شبه
رگاتو کی بریده که
این همه نامرتبه
خاکی و دودی
مگه توی تنور خولی بودی
دلم میریزه
سرت با اشک من بهم میریزه
بابا بابا روی این خاکا خون تو پخشه
دخترت دیگه شمرو نمیبخشه
بابا بابا باز زبونم به لکنت افتاده
نمیتونم بگم بابا چند بخشه
حسین وای
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ کربلایی حسین ستوده
شب سوم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی