شجر نور نوبر آورده * سید مهدی میرداماد

بازدید: 478 بازدید

شجر نور نوبر آورده

بحر توحید گوهر آورده

آسمان ولایت و عصمت

بهر خورشید اختر آورده

لاله ای سرزده که از فیضش

صد بهار معطر آورده

دختر آورده بانوی اسلام

یا که بر خلق مادر آورده

نجمه خورشید عالم افروزی

بهر موسی ابن جعفر آورده

یا مگر دختر رسول الله

زینب از بهر حیدر آورده

پدر و مادرم فدایش باد

که چو معصومه دختر آورده

حَبَذا حَبَذا که بر سه امام

عمه و دخت و خواهر آورده

اول صبح ماه ذیقعده

آفتابی منور آورده

آفتابی که ماه و خورشیدش

بوسه از آستان برآورده

جبرئیل از خدا بر این دختر

صلوات مکرر آورده

صدق و اخلاص و صبر زینب را

با جلال برادر آورده

فاطمه عصمت خدای غفور

که به معصومه آمده مشهور

عصمت داور است این دختر

گل پیغمبر است این دختر

بعد زهرا و عمه اش زینب

بهترین دختر است این دختر

ز آنچه گفتند در فضایل او

بهتر و برتر است این دختر

گرنه همچون خدای بی همتاست

از چه بی همسر است این دختر

در جلال و کمال و قدر و شرف

تالی مادر است این دختر

لیله القدر موسی جعفر

سوره کوثر است این دختر

پای تا سر رضا و سر تا پا

موسی جعفر است این دختر

دستگیر همه گنه کاران

در صف محشر است این دختر

نخل سرسبز گلبن قرآن

شهر دین را در است این دختر

آفتاب دل امام جواد

بر رضا خواهر است این دختر

مادرش پاره تن احمد

بضعه حیدر است این دختر

در دو عالم چو مادرش زهرا

بر زنان سرور است این دختر

ماه رخسار آن بتول مقام

نقش گلبوسه دارد از سه امام

عصمت کبریاست معصومه

قبله اولیاست معصوم

بضعه پاک موسی جعفر

جسم و جان رضاست معصوم

پای تا سر چو عمه اش زین

دخت زهرانماست معصومه

همه خلق اند زیر سایه او

آفتاب خداست معصومه

دُر تقوی و گوهر عصمت

یم حلم و حیاست معصومه

زخم دل را ز مرحمت مرهم

درد جان را دواست معصومه

بوی عطر بهشت در نفسش

همچو خیر النساست معصومه

این ندا سر دهند قمیون

روز محشر کجاست معصومه

اهل قم خلق را پناه دهید

که پناه شماست معصومه

روضه اش جان فزا تر از کعبه

قبله جان ماست معصومه

بین صحن طلا و آینه اش

جای سعی و صفاست معصومه

پایتخت حکومتش در قم

به جهان مقتداست معصومه

این جهان و او بود جانش

پدر و مادرم به قربانش

دخت موسی که طور دل حرمش

جان کند زندگی ز فیض دمش

چشم ما و غبار زائر او

دست ما و عنایت و کرمش

از صفائیه اش صفا خیزد

اِرم ماست شارع اِرمش

در خیابان آستانه او

لرزه افتد فرشته بر قدمش

جنب صحنین او بود رودی

که به هر قطره هست فیض یمش

سال ها روز و شب به فیضیه

نور دانش دمیده از حرمش

من و مدح کریمه عترت

به خدا مدح عالم است کمش

هرکه در قم زیارتش نکند

بوده بر جان خویشتن ستمش

همه چون اهل قم گدای وی اند

از عرب بر گرفته تا عجمش

هر که خاک او نکرد سجود

هست یکسان وجود با عدمش

نه عجب گر فرشتگان آیند

در پی خاکبوسی خدمش

تا بگیری مراد خویش ز وی

به جواد و رضا بده قسمش

فیض عالم از این درت بخشند

آنچه خواهی فزون ترت بخشند

عرض حاجت به دخت موسی کن

هرچه خواهی از او تمنا کن

دست خود زن گره به غرف او

گره از کار عالمی وا کن

از نسیم درش ببر فیضی

بعد از آن معجز مسیحا کن

خیز برگِرد این مزار بگرد

کعبه روح را تماشا کن

تربت بی نشان فاطمه را

در دل این مزار زهرا کن

چون نگاهت به قبر او افتاد

گفتگو با مزار زهرا کن

با چراغ کریمه عترت

خویش را غرق در تجلی کن

به مزارش بگیر دست دعا

در حریمش نماز برپا کن

عقده دل به مهر او بگشا

دیده از اشک شوق دریا کن

حجه ابن الحسن در این حرم است

سیر ماه جمال مولا کن

ذره شو پیش آفتاب رخش

ناز بر مهر عالم آرا کن

دیده دل در این حرم بگشا

سیر دیدار حق تعالی کن

بضعه پاک مرتضی اینجاست

خواهر حضرت رضا اینجاست

ای قم از مقدمت بهشت برین

حرمت رشک باغ عِلیین

دختر دین و خواهر قرآن

جان طاها سلاله یاسین

قهر تو نار و مهر تو جنت

بغض تو تلخ و حب تو شیرین

بنده آسمان تو غِلمان

خادم درگه تو حورالعین

خاکبوس تو فوج فوج ملک

پرده دار تو جبرئیل امین

دانه چین تو طایران سما

سائلان تو ساکنان زمین

خلعت عصمتت برازنده

نام معصومه حق توست یقین

با ولایت سبک روم ز صراط

گر چه بارم بسی بود سنگین

تو و زهرا و عمه ات زینب

آفتاب و مه و ستاره دین

نه عجب گر به احترام پدر

بوسدت همچنان کتاب مبین

گاه رفتم سزد جواد و رضات

آن بود در یسار و این به یمین

حب من بغض من برای شماست

دین همین است نیست نیست جز این

دین من حب دوستان شماست

مذهبم بغض دشمنان شماست

ای تو در دل مزار تو در قم

وی حریم تو قبل مردم

قرص نانی ز مطبخت خورشید

دانه های کبوترت انجم

باغ خلقت ز عطر تو خرم

ملک هستی به بحر جودت گم

تا تو از نسل او ظهور کنی

میل حوا کشید بر گندم

هم تو آباء سبعه را بانو

هم تو بر اُمَهات اربعه اُم

ما گدا تو کریمه عترت

ای کرم قطره جود تو قلزم

گریه و عجز و ناله عادتنا

عفو و جود کرم سجیتکم

از حریم تو میرسد شب و روز

نور بر هشت خلد و نه طارم

نه عجب گر کند به مدح تو صدق

هل اتی قدر یذهب عنکم

میوه قلب موسی جعفر

مونس جان حجت هشتم

این مه رخت از مدینه بربستی

اینکه از ساوه آمدی در قم

بود آیینه دلت را نقش

از کلام خوش امام ششم

که تجلی گه قیام قم است

حرم یازده امام قم است

ای تجلی گه خدا دل تو

گل توحید رُسته از گل تو

نخل طوبای موسی جعفر

علم و فضل و کمال حاصل تو

همه اسرار این جهان وجود

مثل آیینه در مقابل تو

نه همین اهل قم گدای تو اند

که همه عالمند سائل تو

بوده از کودکی عیان به همه

علم تو فقه تو مسائل تو

وحی منزل نزول یافت به قم

شد چو آن خاک پاک منزل تو

علمای بزرگ فقه و اصول

همه زانو زده به محفل تو

اهل قم سر بر آسمان بردند

به عنایات و لطف کامل تو

شهر قم کوچه کوچه از در و بام

غرق گل شد به خاطر دل تو

گل چه باشد قسم به حق خدا

جان ما هم نبود قابل تو

سر و پای برهنه جان بر کف

اشعریون به گرد محمل تو

دوستان را چراغ دل روشن

کور شد چشم خصم غافل تو

با ورود تو در مدینه قم

تافت نور خدا به سینه قم

رفت از قم به بانگ قم شیطان

تا تو باشی چراغ محفل آن

قم مدینه شد و تو فاطمه اش

خانه ات بیت قادر منان

خاک قم گشته بود کحل بصر

سنگ آن دُر و گوهر و مرجان

بیت موسی بن خزرج از تو گرفت

آبرو همچو روضه رضوان

مادرت آنچه در مدینه کشید

همه را کرد شهر قم جبران

گر عدو سوخت بیت زهرا را

شد درِ خانه تو گلباران

هفده روز بیشتر نگذشت

مرغ جانت پرید سوی جنان

داغ زهرا دوباره شد تازه

تا تو جان دادی ای فدایت جان

دل ز غم گشت خون و خون شد اشک

ریخت زینب دو دیده ات گریان

همه عمر شریف تو بگذشت

با غم و درد و گریه و هجران

سال ها می گریستی که به ظلم

پدرت بود گوشه زندان

سال ها در غم برادر بود

همچو زینب دو دیده ات گریان

داشتی درد و رنج و غم دائم

دیدی از کودکی ستم دائم

اهل قم سوخت پای تا سرشان

در غم بضعه پیمبرشان

خون دل در وجودشان جوشید

اشک جاری ز دیده تَرِشان

اشعریون به گرد تابوتت

دست غم می زدند بر سرشان

گویی از ماتم تو جان همه

شد به سختی جدا ز پیکرشان

ارتحال تو در بهار شباب

مردم قم نبود باورشان

صبح روز عزای تو گردید

تیره تر از غروب محشرشان

خاک گل شد ز اشک مردم قم

بر گل در بهار پرپرشان

گویی از دست رفته بود همه

پدر و مادر و برادرشان

چشم مردان ز اشک خونین سرخ

همه زن ها سیاه معجرشان

همه یاقوت اشک باریدند

شد نهان تا به خاک گوهرشان

روز دفن جنازه ات سادات

گریه کردند بهر مادرشان

داغ بابت نرفته بود از یاد

ماند بر سینه داغ دیگرشان

گرچه جانت ز غم رسید به لب

بدنت روز دفن گشت نه شب

بی تو طوطیِ جان ترانه نداشت

دانه جز اشک دانه دانه نداشت

دل نورانی تو در همه عمر

جز غم و غصه زمانه نداشت

پدرت در خزانه بعد رضا

چون تو دردانه ای یگانه نداشت

داشت غیر از تو دختران دگر

مثل تو دختری به خانه نداشت

غم هجران تو را به هر سو برد

همچو مرغی که آشیانه نداشت

مثل تو ای کشیده کوه فراق

هیچ کس بار غم به شانه نداشت

جغد غم ای بهشت خوبی ها

به جز از سینه تو لانه نداشت

وای در روز حشر بر چشمی

کز غمت خون دل روانه نداشت

گر چه در موج غصه جان دادی

بدنت جای تازیانه نداشت

حرم تو نشان شهر قم است

حرم مادرت نشانه نداشت

آتش خانه اش بدان وسعت

چون شرار دلش زبانه نداشت

آنکه سیلی به روی زهرا زد

غیر بغض علی بهانه نداشت

می سزد خون چکد ز دیده تو

در غم مادر شهیده تو

اهل قم سرفراز و مفتخر اند

پیرو عترت پیامبرند

اهل قم گر ز جان خود گذرند

از شما خاندان نمی گذرند

اهل قم در کلاس مکتب عشق

از همه خلق سرفرازتر اند

اهل قم در حمایت از عترت

همه همدست و یار یکدگرند

اهل قم در ریاض مهر علی

همگان برگ های یک شجرند

اهل قم روز میهمانداری

میهمان را چو جان خود شمرند

اهل قم کی چو اهل شام به ظلم

میهمان را سوی خرابه برند

اهل قم کی چو کوفه مهمان را

با لب تشنه سر ز تن ببرند

اهل قم گر یتیم را بینند

تا ابد اشک ریز و نوحه گرند

اهل قم فخر عالم اند همه

شعله شعر میثم اند همه

شاعر: استاد سازگار

 

.

وفات حضرت معصومه ۹۹ حاج سید مهدی میرداماد

.

متن مداحی / متن شعر / اشعار مداحی

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.

کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.

استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر