جهت عـضویت کلیک کنید
علی نور بصرم علی خورشید حرم
چگونه نعش تو را بابا به سوی خیمه برم
صبر کن ای نور دیده ای ز دنیا دل بریده
در پی ات پای برهنه پدر پیرت دویده
میبری تو دل بابا ای جوان قد کشیده
گوئیا با رفتن تو مرگ بابایت رسیده
مثل تو شبیه زهرا تا حالا هیچکی ندیده
همچو زهرا مادر من نیزه پهلوتو دریده
کعبه ی درهم شکسته حیدرِ در خون نشسته
ای جوان ماهپاره کن مرا صدا دوباره
در خسوف خونی ای ماه ریزد از چشمم ستاره
ارباً اربا پیکر تو زخم جسمت بی شماره
شد پراکنده تن تو ای کتاب پاره پاره
بین ماندن یا که مردن میزنم من استخاره
جز که با داغت بسازم من ندارم راه چاره
کعبه ی درهم شکسته حیدرِ در خون نشسته
با تو زندگی قشنگه بعد تو به این جهان اُف
چی آوردن به سر تو این همه گرگ و یه یوسف
ای بهشت بی قرینه نعش تو روی زمینه
از غم تو ای علی جان سینه زن گشته سکینه
بالای سرت نشستم ننشستم که شکستم
موقعی که جون میدادی من خودم چشماتو بستم
تویی آرامش من تمام خواهش من
زده داغ تو علی بابا بهم آسایش من
تو صاحب کرمی اذان گوی حرمی
به پا خیز و به بر چشمم بزن بابا قدمی
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
حاج محمود کریمی
تکمیل آرشیو / شب هشتم محرم ۱۳۸۴
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی