من تو این مسیری که تهش تویی
راه نیافتادم که حاجت بگیرم
دوییدم تموم راه و تا خودت
که فقط ازت رضایت بگیرم
حرفم و به کی بگم غیر خودت
کی سرا پا گوش ِ واسه حرفِ من
گفتی حتی اگه غرقی تو گناه
حرفی اصلا از جداییمون نزن
انقدر گریه نکردم که حالا
غرق تو اشک خودم شدم ببین
من به دنبال تو توی آسمون
تو یه عمره خونت ِ روی زمین
بَدِ روبروم نشسته باشی و
هی بخوام گلایه ها رو بِشمُرَم
جاده طولانی و من خسته شدم
خودم و به دستای تو میسپُرَم
شاعر: مجتبی نظری پور
4 پاسخ به “حاجت نمیخوام * مجتبی نظری پور”