رو زانوی خدا خوابی * مجتبی نظری پور

بازدید: 756 بازدید

همین که بارتو بستی از این دنیا شدی راهی

خوشی هم بارش و بست و به همراه تو راهی شد

تو اقیانوس و ما ماهی حیات ماهی از ابه

تو از تُنگ زمین رفتی تلظی سهم ماهی شد

همه فهمیده بودن تو زیادی از سر دنیا

معمایی و بی پاسخ زمین از درک تو دوره

تموم وسعت دنیا اگه تو چشممون جاشه

همه چشمای این عالم برای دیدنت کوره

محال سر به راهیمون تا وقتی مَحرَمِت چاهه

تا وقتی شاهده اشکات فقط چشمای مهتابه

گرفتن خواب چشمات و ازت آرامش و بردن

تو رفتی چشمای کوفه یه شب راحت نمی خوابه

گرفتن اعتقادات و به جاش یه لقمه نون دادن

تو دست مردم کوفی همیشه چوب حرّاجه

فرشته از زمین رفت و حکومت دست ابلیسه

علی رفت آسمون حالا زمین چند مرده حلّاجه

صدای خنده هات امشب تو گوش کوفه می پیچه

از امشب راحتی آقا مبارک باشه دیدارت

تو-تو آغوش آرامش رو زانوی خدا خوابی

ببین احیای دنیا رو به یاد چشم بیدارت

شعر: مجتبی نظری پور

 

www.mohjat.net

مطالعه بیشتر