

میشویمت ای همسرم با اشک چشمانم تو را
در این دل شب میروی از خانه ام زهرا کجا
اسما بریز آب روان اما کمی آهسته تر
از کینه دشمن شده زهرای من بشکسته پر
بر پیکر از گل نازک او مانده نشانه از تازیانه
آخر گرفت از من فاطمه را دست زمانه با هر بهانه
خدانگهدار زهرای حیدر
****
بر روی دیوار از غمت سر میگذارد حیدرت
ماندم که دستش می رسد بر زخم روی پیکرت
بر صورت نیلی تو میگرید آن خیبر شکن
خواهد شد او با خبر از کوچه و آن راز حسن
بر صورت از سیلی کبودت دستش رسیده اشکش چکیده
آن باغبان که گل را ندیده حالا که دیده رنگش پریده
خدانگهدار زهرای حیدر
****
من میبرم جسم تو را از آشیانه نیمه شب
در زیر تابوتت علی جانش دگر آید به لب
زینب ندارد طاقتی در زیر تابوت دیده ام
چند قطره خون تازه ای می آید و خون شد دلم
پهلو شکسته قامت خمیده آید به صحرا در بین اعدا
بر روی نیزه رأس حسینش بر سر زند او با درد بازو
جانم حسین جان
کربلایی جواد مقدم
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net
