نیزه های آخرو سنان میزد – سید مهدی حسینی ۱۴۰۳ + متن شعر

نویسنده:
بازدید: 168 بازدید
سید مهدی حسینی

نیزه های آخرو سنان میزد
اگه بی امان میزد
یه صدای خنده ی بلند اومد
نفس تو بند اومد
تا دنیا دنیائه عزیزم
قتلگاهو یادم نمیره
عریانت کردن زنده زنده
آی زینب بمیره
هوا رو به غروبه
غروبا دل آدم تنگه
چه غوغائیه گودال
سرِ کهنه لباست جنگه
****
به تن بی سر تو نگاه کردم
رو به قتلگاه کردم
از غمت نمردم اشتباه کردم
رو به قتلگاه کردم
نیزه دست و بالت رو بسته
خاک غم رو چهرت نشسته
مثل مادر زخمیه پهلوت
ای پهلو شکسته
تنت زخم و سرت زخم
کدوم زخم تو رو باید بست
سرو تشنه بریدن
نگفتن که حسینم زنده است

دریـافت قطعه صـوتی

 

سید مهدی حسینی
بزرگداشت شهید؛
سید حسن نصرالله
مهرماه ۱۴۰۳

eitaa.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
Mohjat.net

متن کامل