کیستم من دُر دریای دل آگاهم » متن روضه » حضرت زینب

بازدید: 478 بازدید
سایت مهجه

کیستم من دُر دریای دل آگاهم

در سپهر شرف و عصمت و تقوا ماهم

با خدا همسخن و با شهدا همراهم

دختر شیر خدا خواهر ثارالله‌ام

بضعه ی ختم رسل روح عباداتم من

مادر صبر و ظفر عمه ی ساداتم من

چشم احمد به مه طلعت نورانی من

جای گلبوسه ی زهراست به پیشانی من

نیست در مرتبه جز فاطمه کس ثانی من

عالمی گشته پریشان ز پریشانی من

من که در موج بلاها همه صائب بودم

از طفولیت خود ام مصائب بودم

از همان کودکی ام بانوی عالم بودم

وارث صبر رسولان مکرم بودم

همچنان کوه به هر حادثه محکم بودم

خانه دار سه ولی الله اعظم بودم

در نماز شب خود گریه مکرر کردم

یاد از اشک و نماز شب مادر کردم

سالها بود که میکرد فلک خونجگرم

تا که غلتید به خون پیکر پاک پدرم

ریخت با رفتن او خاک یتیمی به سرم

روزها شام سیه بود به پیش نظرم

بر جگر داغ روی داغ مکرر دیدم

پاره های جگر خون برادر دیدم

مادر و جد گرامی من از دستم رفت

ساختم با غمشان تا حسن از دستم رفت

چار خورشید به یک انجمن از دستم رفت

بلبلی بودم و باغ و چمن از دستم رفت

بعد از آن هستی من نور دو عینم میبود

همه جا دلخوشی من به حسینم میبود

دلِ شب بود که آواره شدم از وطنم

محملم شمع شد و هاشمیان انجمنم

روح میرفت به دنبال حسین از بدنم

نگهم بود بر آن یوسف گلگون بدنم

پیشواز غم و اندوه و بلایم بردند

از مدینه به سوی کرب و بلایم بردند

چه بگویم که به من گشت چه ها در یک روز

هیجده یوسفم افتاد ز پا در یک روز

همرهانم همه گشتند فدا در یک روز

هستی ام رفت ز دستم به خدا در یک روز

وای از آن لحظه که از پیکر من جان میرفت

چه غریبانه حسینم سوی میدان میرفت

داغها بر جگر سوخته پیرم کردند

سِیر دادند به هر شهر و اسیرم کردند

خاک را پرده ی رخسار منیرم کردند

دستِ بسته به سوی شام خرابم بردند

گه به ویرانه گهی بزم شرابم بردند

زخمها بر دل من از ره نیرنگ زدند

همه با تیغ زبان بر جگرم چنگ زدند

پای سوزِ دل من نای و دف و چنگ زدند

گاه دشنام به ما داده گهی سنگ زدند

هیجده دسته گلم را به سر نی دیدند

دور محمل همه بر گریه ی من خندیدند

گرچه صدبار به لب آمده جانم در شام

بود پیدا همه جا فتح نهانم در شام

کار شمشیر علی کرد زبانم در شام

زیر و رو کاخ ستم شد ز بیانم در شام

زینبم من همه جا با شهدا همراهم

تا ابد ضامن پیروزی ثارالله‌ام

من نه آنم که کَنَد سیل بلا بنیادم

کشته ی داغ حسینم که ز پا افتادم

به غریبی حسینم مبرید از یادم

که غریبانه تر از مادر خود جان دادم

گرچه یک عمر چو شمع سحر افروخته ام

نظم میثم شده فریاد دل سوخته ام

شاعر: استاد سازگار

 

.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت زینب کبری
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.

متن کامل