آب می خواهم آب خیمه ها پر شده از تشنگی و رنج و عذاب
ای عمو آب چه شد غیر شرمندگی عباس ندادست جواب
دختری مشک آورد مشک آورد و دنیا سرش گشت خراب
به دل دشمن زد قول دادست عمو تا که بیاید با اب
قول دادست عمو روی حرفش همه ی اهل حرم کرده حساب
ظهر عاشورا شد علم افتاد و زمین قائله ای بر پا شد
علم افتاد زمین و از آن لحظه دگر باب جسارت وا شد
نیزه ای بالا رفت و چه دشوار میان دو سه نیزه جا شد
دوره کردند او را سر این که چه کسی سر ببرد دعوا شد
یا اخا را تا گفت پسر ام بنین هم پسر زهرا شد
ساعتی بعد حسین در سرا شیبی گودال تک و تنها شد
شعر غرق گله است پایه زن های حرم خسته و پر آبله است
زیر تیغ خورشید سر عباس به نی سایه ی این قافله است
دختری سیلی خورد چون که بین سر و او چند قدم فاصله بود
روضه ی شعر اینجاست نیزه دار سر عباس چرا حرمله است
.
.
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.