آرزوی وصل تو آتش به جانم ریخته
درد دل با تو سخن ها بر زبانم ریخته
بند می اید زبانم تا به صحنت می رسم
گوییا ظرف عسل روی زبانم ریخته
جنس من جور است کوهی از گناه اورده ام
ابرویم پای اجناس دوکانم ریخته
دوره گردم ابرویم می فروشم میخری
پیش سلطان ترسم از سود و زیانم ریخته
پهن کردم سفره ای از اشک کنج خانه ات
روی سنگ صحن هایت خورده نانم ریخته
مستطیعم حاجی ام چون امدم بیت الرضا
دور تا دور حرم اشک روانم ریخته
من نمی بینم تو هر دفعه بغل کردی مرا
عطر دستان تو لای گیسوانم ریخته
هر کسی کرب و بلایی گشته مدیون شماست
این حکایت در میان دوستانم ریخته
اخر ماهی جواب ناله هایم را بده
جان بابای غریبت کربلایم را بده
.
.
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.