آسمان را به روی تخته در می بردند کربلایی حسین طاهری + متن شعر

بازدید: 3,800 بازدید
حسین طاهری
.

دانلود مداحی آسمان را به روی تخته در می بردند

مـتن شـعر

آسمان را به روی تخته در می بردند

تاج سر بود که باید روی سر می بردند

سرو سامان همه بی سر و بی سامان بود

پا به یک سوی سر از یک طرف آویزان بود

او درست است که یک همدم و غم خوار نداشت

بدنش روی دری بود که مسمار نداشت

جگرش پاره شده اما به دل تشت نریخت

عضو عضو بدنش هر طرف دشت نریخت

بود زندانی و در مجلس اغیار نرفت

همره اهل و عیالش سر بازار نرفت

کسی از دور به پیشانی او سنگ نزد

گرگ درنده به پیراهن او چنگ نزد

کنج زندان خبر از بزم می و جام نبود

دخترش ثانیه ای در ملع عام نبود

سر سجاده و در حال سجودش نزدند

هر دو دستش به تنش بود و عمودش نزدند

تن او ماند روی خاک ولی چاک نشد

تیغ خونین شده با پیرهنش پاک نشد

بود مظلوم ولی هفت کفن داشت به تن

گریه میکرد به جسمی که نشد غسل و کفن

شعر: سعید خرازی

برای دانلود صوت کلیک کنید

کربلایی حسین طاهری
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net

متن کامل