آلوده دامن خود را رساندم
بر روی شانه بارم کشاندم
اما همیشه ردم نکردی
من نامه خود با گریه خواندم
یا ربی العفو
اشکی ندارم حالم گرفته
دست گناهام بالم گرفته
مهدی که از من دارد گلایه
انگار قلب عالم گرفته
یا ربی العفو
کارم خراب است بسته به مویی
باید چه کرد از بی آبرویی
با روی بازت گفتی بیایم
گفتم بیایم من با چه رویی
یا ربی العفو
کو سر به زیری کو سر به راهی
افتاده ام از چاله به چاهی
حالا رسیدم در محضرت با
موی سفید و روی سیاهی
یا ربی العفو
ناز علی را نوکر خریده
بار گدا را حیدر خریده
با گریه عمری شبهای جمعه
گفتم حسین و مادر خریده
یا ربی العفو
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است