آن دم که آفتاب عمرت غروب میکرد حاج محمود کریمی + متن شعر

بازدید: 1,865 بازدید
محمود کریمی
.

دانلود مداحی آن دم که آفتاب عمرت غروب می کرد

مـتن شـعر

آن دم که آفتاب عمرت غروب می کرد

دیدم که جان من نیز از غم به لب رسیده

دیدی برادر من تا رفتی از بر من

از چشم خواهرت رفت نور ای فروغ دیده

موی سیاه خود را از غم سفید کردم

از شب اثر نماند چون سر زند سپیده

از دوری تو ای ماه از شام تا صحر گاه

اهم به لب نشسته اشکم به رخ چکیده

ان دم که کشتگان را دیدم به خویش گفتم

گویی که یک چمن گل در خاک ارمیده

امشب که ماه گردون بر قتلگاه تابید

دیدم که همچو مهتاب رنگ از رخش پریده

خون می چکد به دوشم از چشم های نیزه

من هم عزا گرفتم با های های نیزه

از گریه های اصغر دیگر خبر ندارم

گویا به خواب رفته با لای لای نیزه

هم پاره پاره معجر هم رشته رشته گیسو

از بس که سنگ خوردم از لابه لای نیزه

یا دشت تیره گشته یا تار گشته چشمم

تنها تو را شناسم ای روشنای نیزه

برای دانلود صوت کلیک کنید

حاج محمود کریمی
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
www.mohjat.net

متن کامل