آن شب که سعدی در گلستان گریه میکرد * حاج مهدی سلحشور

بازدید: 491 بازدید

آن شب که سعدی در گلستان گریه میکرد

آن شب که حافظ هم غزلخوان گریه میکرد

در مطلع ماه آسمان رنگ عزا داشت

آن شب هلال ماه پنهان گریه میکرد

بر گنبد شاهِچراغ آن پرچم سبز

یکپارچه با کل ایران گریه میکرد

در هجر زواری که دیگر برنگشتند

بیش از همه دروازه قرآن گریه میکرد

عطر شهادت با اذان در شهر پیچید

گلدسته همدم با شهیدان گریه میکرد

حب الوطن ایمان ایران را نشان داد

آنسان که حتی هفتِ آبان گریه میکرد

بر جان آذربایجان هم آذر افتاد

مازندران همپای گیلان گریه میکرد

یک ملت از داغ شهیدانِ حرم سوخت

سردار دلها هم به کرمان گریه میکرد

تُرک و لُر و کُرد و عرب هم ناله بودند

حتی به سوگ فارس افغان گریه میکرد

مادر کنار کودک بی جانش افتاد

تا پای جان بر پاره ی جان گریه میکرد

طفل یتیمی بی امان در صحن میگشت

از دیدنِ آن صحنه حیران گریه میکرد

آن شب زیارت ها مفاتیح الجنان شد

با هر زیارت نامه قرآن گریه میکرد

با آل یاسین قلب قرآن گریه میکرد

با آل طاها آل عِمران گریه میکرد

یک نوجوان همراه عبدالله و قاسم

از شوق جانان با دل و جان گریه میکرد

هرکس که میدید آن غروب غم‌فزا را

بر غربت شام غریبان گریه میکرد

باید که مقتل خواند اما با اشاره

خاتم به انگشت سلیمان گریه میکرد

بر مشهد شاهِچراغ آتش گشودند

شیراز با شاهِ خراسان گریه میکرد

تا حرمت موسی ابن جعفر را شکستند

معصومه در قم دل پریشان گریه میکرد

.

شعر ویژه حادثه ترورسیتی شاهچراغ ۱۴۰۱
جدیدترین متن مداحی » کلیک کنید
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net | سایت مهجه
.

مطالعه بیشتر