آن قدر عاشقیم که املا نمی شود
مستی ما که در قلمی جا نمیشود
زلف مرا به پنجره های ضریح عشق
طوری گره زدند دگر وا نمی شود
باید که ناز داشت کمی نیز غمزه داشت
هر دختر قبیله که لیلا نمی شود
آنکس که خاک پای مریدان میکده است
محتاج معجزات مسیحا نمی شود
تاک مرا به عشق تو در خم گذاشتند
حالا شراب میشود آیا نمی شود
ما مثل باده ایم شبی امتحان کنید
انگور زاده ایم شبی امتحان کنید
شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت
از حاجیان کعبه سبز شما نوشت
شکر خدا که دست قدر دست سرنوشت
نام مرا شریف ترین خاک پا نوشت
صبح ازل به خاک تو پیشانی ام رسید
این سجده را فرشته به پای خدا نوشت
از ما سوال شد که اسیر تو می شویم
ما خواستیم و آیه قالوا بلی نوشت
بالای سر در حرم کبریایی اش
نام تو را به خط خودش با طلا نوشت
یعنی تمام جلوه آل عبا تویی
آئینه تمام نمای خدا تویی
اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت
موسی ادامه داشت مسیحا ادامه داشت
ای بارش همیشه سجاده های نور
در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت
بانو اگر به آینه ها سر نمیزدید
تاریکی همیشه دنیا ادامه داشت
در آسمان چهارم افلاک جا زدیم
آیات رد پای تو اما ادامه داشت
تا زندگیت را به تماشا گذاشتی
آن عمر جاودانه زهرا ادامه داشت
ای آفتاب روشن شب های کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
گفتیم آسمانی و دیدیم برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری
گفتیم دختر اسد الله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم حیدری
تو از زمان کودکی ات تا بزرگی ات
شیوا ترین مفسر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانه های سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
خورشید روی تو شرف مشرقین شد
یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد
ای ماورای حد تصور کمال تو
بالاتر از پریدن جبریل بال تو
از مادری چنین چنین دختری شود
هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو
غیر از حسین فاطمه چیزی ندیده ایم
در انعکاس آینه های زلال تو
نزدیک سایه های عبورت نمی شویم
نا محرمان عشق کجا و خیال تو
از گوشه های چشم تو ساحل درست شد
محض خدا پای تو محمل درست شد
تو زینبی و شیر زن بعد کربلا
تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا
زهرا نبی حسین و علی و حسن تویی
بانو تویی تو پنج تن بعد کربلا
گاهی که طعنه میشنوی صبر میکنی
یعنی تویی همان حسن بعد کربلا
پروانه ای و گرد خودت میکنی طواف
ای قبله گاه خویشتن بعد کربلا
ای گریه غریبی عریان بی کفن
حالا تویی و پیرهن بعد کربلا
قلبت تپید و سوره مریم شروع شد
غمگین ترین غروب محرم شروع شد
ای سایه بلند ابالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
عباس هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که سر به زیر بود در برابرت
شب زنده دار شام غریبان کربلا
دل بسته بر نماز شب تو برادرت
ای خطبه صدای تو نهج البلاغه ات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
هجده سر بریده به دنبال چشم تو
هجده سر بریده نگهبان معجرت
ای قله نجابت توحید جای تو
عطر حضور فاطمه دارد حیای تو
شاعر: علی اکبر لطیفیان
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net