حسین سیب سرخی ( اجازه داد امام رضا ) ۱۴۰۳ + متن شعر

آیینه زاده ام که اسیر سلاسلم هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم ما را زدند مثل اسیران خارجی دارم هزار راز نگفته…

شکر خدا شدم بلا گردونت هستم ممنونت مظلوم عالم جونم قربونت دنیای بی تو نداره مفهوم هستی تو عموم جونم به فدات…

ندیدم مقتلی را به دلگیری گودال زمین خوردی بمیرم سرازیری گودال تنت بی سر رو خاکا به موج خون نشسته بمیرم قتلگاه…

بغض بابا وسط سفره افطار شکست هی فرو خورد فرو خورد و به هر بار شکست حفظ ظاهر به خدا سخت تر…

روزها را با توسل کردنم شب میکنم دارم از این ناحیه خود را مقرب میکنم خلق تحویلم نمیگیرند تحویلم بگیر تو که…

کربلایی وحید شکری
هیئت هفتگی؛ ۱۷ مهر ۱۴۰۳

همه هستم فدای تو به سر دارم هوای تو همه رویای من شده سفر کربلای تو به عشق تو چه بی تابم…

توی گهواره حیدر شدی واسم سرباز آخر شدی روی دست من بی سر شدی وای علی التماسم رو دادن جواب التماس واسه…

زجر اگه دختر داشت تو رو با سیلی بیدار نمیکرد زجر اگه دختر داشت با تو اینقدر بد رفتار نمیکرد زجر اگه…

سیدنا المجتبی یا حسن ابن علی امام ارض و سما یا حسن ابن علی ای همه صدق و صفا یا حسن ابن…