از این معجزات تو در یاد بسیار دارم
کسی که معطل شود در صف زائرانت
معطل نگردد به محشر که دارد نشانت
الا ای که عشق تو سوزانده پا تا سرم را
نسیم خوشت برد با خویش خاکسترم را
دلم خوش به عهدیست که بسته ای با خدایت
که در اخرین دم به دامن بگیری سرم را
پدر مادرم کرده نذر جوادت مرا پس
تو هم لطف کن جان زهرا پدرم را
ولی نعمت اهل ایران در عالم تویی تو
تو قدرت بده امت و کشور و رهبرم را
خودت تا کنون با شهیدان پای رکابت
نگهداشتی دور از شر اتش حرم را
مرا با رضای خدا اشنا کن رضا جان
تمام وجود مرا کربلا کن رضا جان
***
شراره بی ابی سوزونده لبات و
کویر تشنه کرده دریای نگات و
رو دست بابا از دور میبینی فرات و
میبینی از دور تو نخلا عموت و یا نه
ببینم عمه پوشونده گلوت و یا نه
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است