از حرم رفتی و آتش زده شد بال و پرم
بعد تو ریخته شد خاک یتیمی به سرم
چه فراقی و چه داغی که ندیده چشمم
در همین فاصله از زندگی مختصرم
چند روزیست که از حال دلم بی خبری
چند روزیست که از حال سرت بی خبرم
شانه ی سنگ شده جای سر دختر تو
جای آغوش تو ای کوه ترین مرد حرم
مو ندارم به سر و سوخته گیسویی که
میرسیده است زمانی قد آن تا کمرم
کاش میشد که دوباره به مدینه برویم
تا که انگشتری از شهر برایت بخرم
کفتر جلد سر دوش عمویم بودم
حال با حرمله و شمر و سنان همسفرم
سیلی و هلهله کم بود که با زخم زبان
هرکسی زد نمک طعنه به زخم جگرم
گرچه گیسو و سرم سوخت ولی شکرِ خدا
معجر سوخته ای هست ببندم به سرم
آبرو بود که از کاخ ستم میبردم
با همین اسلحه ی اشک و همین چشم ترم
دست و پاگیر شدم مرحمتی کن ببرم
که در این قافله با تاول پا دردسرم
.
شب جمعه شب زیارتی امام حسین
متن روضه حضرت رقیه
کـتاب مـداحی تخفیف ویژه » مـشاهده
دانـلود کتاب مداحی رایـگان » مـشاهده
گـلچین شـعر و صـوت هـا » مـشاهده
ایراد تایپی متن شعر رو اطلاع بدید
Mohjat.Net
.