


متن شعر
از خیمه در آمد دوران غم زینب کبری به سر آمد
پس سوی برادر هم جای خودش هم که به جای پدر امد
این عون و محمد شاید که در این جنگ به کارت سپر امد
دیدند خلایق در سایه عباس دو قرص قمر امد
بهتر بدهم شرح در حاشیه ماه دو تا شیر نر امد
از سمت یمین عون از سمت یسار اه محمد به در امد
با نیزه و شمشیر دیدم که یکی از طرفی با تبر امد
تا این که شکستند پس هلهله از لشکر بی شرم در امد
سر سلسله زینب فهمید که بی چاره شد از هلهله زینب
با عون و محمد دادست در این جا به برادر صله زینب
از راه رسیدند در اصل دو تا هدیه ناقابل زینب
با این دو برادر در کرب و بلا ریخته شد از گل زینب
تا لحظه اخر جنگیده و گفتند امان از دل زینب
تا اشک نریزد پنهان شده در خیمه از این مسئله زینب
شد بی بی عالم بی اینه بی عائله در سلسله زینب
در موقع این جنگ یک دشت حسین امده یک قافله زینب
در موقع این جنگ دریای حسین آمده در ساحل زینب
تا لحظه ی گودال مانند کمان گشته در این فاصله زینب
شد بی بی عالم بی آینه بی عائله رد سلسله زینب
سید مجید بنی فاطمه
برای مشاهده جدیدترین اشعار
به صفحه اصلی سایت مراجعه کنید
مهجه در فضای مجازی؛ به ما بپیوندید
Telegram | Eitaa | Bale | Rubika

