از روی خاکا علمو برداشت
بساط ظلم و ستمو برداشت
جانم جانم جانم به زینب
غضب کرد و یاد امیر عرب کرد و
وسط کاخ معاویه
پسر اونو ادب کرد و
فریاد زد
سر یزید بی حیا داد زد
داد برا این همه بیداد زد
فریاد زد
عقیلة العربم حریف میطلبم
****
وقتی تو بازار کوفه وایساد
صدای زنگ شترا افتاد
انگار علیه میزنه فریاد
جانم جانم جانم به زینب
دلیرانه میگه که وقت جولانه
ابن زیادو توی کاخش
صدا زد ابن مرجانه
تکفیر کرد
قلعه رو با نگاه تسخیر کرد
چقدر عبداللهو تحقیر کرد
تکفیر کرد
عقیلة العربم حریف میطلبم
▪️جدیـدتـرین اشعار در ایـتا » عضویت
▪️جدیدترین اشعار در تلگرام » عضویت
مداحی جدید؛ سید مجید بنی فاطمه
شب چهارم ماه محرم ۱۴۰۳
مهجه؛ انتشار جدیدترین متن مداحی
ایـراد تـایپی متن شعر رو اطـلاع بدید
صفحات مهجه در شبکههای اجتماعی