تاریخ انتشار:
بازدید: 1,340 بازدید



از همان روز که مسکین سرای تو شدم
به تو سوگند نمک گیر عطای تو شدم
گر کسی سلطنتی یافت به خود مینازد
من کنم ناز به عالم که گدای تو شدم
گره از کار فرو بسته من کردی باز
هر کجا تا متمسک به ولای تو شدم
گر که چون اشک به خاک قدمت افتادم
به خدا تشنه یک بوسه به پای تو شدم
هر زمان نام تو آمد به زبان دل من
زائر خسته دل کرب و بلای تو شدم
نفس سوخته ای دارم و با زمزم اشک
هر کجا سرزده ام پیک عزای تو شدم
ای که آفاق پر از زمزمه غربت توست
همه عمر عزادار صدای تو شدم
شیعیان را دم آخر تو دعا میکردی
لله الحمد که مشمول دعای تو شدم
گرکه سوز دگری شعر وفایی دارد
همچو نی ناله کنان غرق نوای تو شدم
شاعر: سید هاشم وفایی
حاج سید مجید بنی فاطمه / شب دوم ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست
