از کجا شروع کنم
تنگه دلم واسه ی
شبای کرب و بلات
حال و روز دل من
از نگام مشخصه
کی میشه دست منم باز
به ضریحت برسه
ترسم اینه که دم مرگم نیای بالاسرم
داغ دیدنت رو آقا نزاری رو جیگرم
ترسم اینه که بگی نوکر نالایقی ام
میمیرم اگه بگی پامو نزارم تو حرم
ای همه کسم حسین
****
اگه نداشتم تو رو
چی میومد به سرم
تو رو صدا میزنم
با همین چشم ترم
یه کاری کن که باشم
مثه زهیر خودت
منو حواله نده
به هیچکسی غیر خودت
خدا عمرش بده هرکی منو تو روضه کشوند
هرکی منو پای سفره ی لطف تو نشوند
خدا عزتش بده نوکری که تو اربعین
از نون شبش زد اما خودشو حرم رسوند
کربلایی حسین ستوده
وفات حضرت معصومه ۱۴۰۳
جدیدترین اشعار ” مشاهده “