روضه
آهی کشیدی و رخ آیینه مات شد
اشک زلال چشمه ات آب حیات شد
خون دل تو خون دلم را به شیشه کرد
تا از تو خواستم بنویسم دوات شد
این شهر را ادامه دهی… آب می برد
بانو بقیع از ابر دو چشمت فرات شد
ای نوحه خوان ممتدِ از صبح تا به ظهر
قدری نفس بگیر که وقت صلات شد
وقت قنوت، اشک تو افتاد روی خاک
فردا خبر رسید که آنجا قنات شد
او ماند و دختران یتیم قبیله اش
ام البنین بی پسر ام البنات شد
آری پسر قمر به شب مؤمنین که شد
مادر ستاره ی سحر مؤمنات شد
روضه
مردی میان خاک و خون ، مشکی پراز خالی
این خواب تکراری دمادم کرده بی تابت
وقتی تمام کربلا را دیده ای بانو
در بوسه های آسمان بر دست مهتابت
وقت زبان واکردن عباس در گوشش
گفتی حسین فاطمه آنجاست میبینی؟
مولا صدایش کن همیشه…نه –برادر-نه
آخر کنارش حضرت زهراست میبینی؟
زیبا نشانش داده ای از خود گذشتن را
عشق وادب میبارد از طرز قدم هایش
در کوچه ی تاریخ هم پیداست تا آخر
بوده همیشه رَدّ پایش بعد مولایش
گاهی تأمل کن کمی در گردش دسداس
تاحس کنی امداد یک دست خدایی را
عطری شبیه عطر زهرا دارد این خانه
آری تماشا کن حضوری ماورایی را
من شک ندارم روزگاری تازه میفهمی
می آمده در هرقدم او پا به پای تو
تو مادری کردی برای بچه های او
او مادری کرده برای بچه های تو
با فاطمه هم نامی و این حکمتی دارد
هرچند از روی ادب ام البنین باشی
در کوفه مسمار و در و دیوار بسیار است
باید برای مرتضی زهرا ترین باشی
این آسمان بیکران مهتاب میخواهد
باید بسازی پهلوان کربلایت را
روزی تمام کهکشان بوی تو میگیرد
ازبس حسینی کرده ای عباس هایت را…
زمینه
به جای اشک میچکه خون از چشام
میرسه تا اسمونا ناله هام
جیگر سنگ اب شده از گریه هام
چار تا پسر داشتم چار تا قمر داشتم
چار یل سردار و تیغ دو سر داشتم
هر چار تا فدا سر فاطمه
قربانی پسر فاطمه
*************
مدینه از ناله هم غوغا شده
قد من هم مثل زینب تا شده
صدای گریم مثه زهرا شده
چار تا امیر داشتم چار بچه شیر داشتم
چار اقیانوس تو قلب کویر داشتم
عباسم برا حسین جون سپرد
خوشحالم که پسرم اب نخورد
**************
کنار من دخترای فاطمه
برا پسر هام گریونن همه
رو لبشون روضه عباسمه
چار تا شهید داشتم سرو رشید داشتم
پای ولی چار تا عبد و مرید داشتم
جون دادن فداییام با حسین
ناله روز و شبام یا حسین
شور
بر خاک کشیده بود، مادر
تصویر چهار قبر خالی
بر خاک کشیده بود، مادر
با قد خمیده چادرش را
برخاک کشیده بود مادر
بی سر و سامان تو ام یا حسین
دست به دامان تو ام یا حسین
بر سر نی زلف رها کرده ای
با جگر شیعه چه ها کرده ای
دستی به کمر؛ چه روضه ای خواند
این وارث باغ یاس بی در
حتی دل کوه آب میشد
درسوگ عقابهای بی سر
درسوگ عقابهای بی پر
بانوی ادب خودش از اول
پای قدم حسین خم شد
از بس که حریم را نگه داشت
عباس، مدافع حرم شد
بی سر و سامان تو ام یا حسین
دست به دامان تو ام یا حسین
بر سر نی زلف رها کرده ای
با جگر شیعه چه ها کرده ای
تصویر شهید و قبر خالی
یک مادر پیر قد خمیده
چشمان به در سپید سخت است
سخت است برای داغدیده
زهر منظومه زهرا حسین
کشته افتاده به صحرا حسین
بر سر نی زلف رها کرده ای
با جگر شیعه چه ها کرده ای
واحد
شجاع و با ادب…می خواست این زن بهترین باشد
علی می خواست بانویش ، همان ام البنین باشد
همان ام البنینی که خودش یک پا اباالفضل است
برای زینت دست خدا مثل نگین باشد
علی در فکر فردا بود … در فکر مباداها
وقسمت بوده این ، ام البنین ، مردآفرین باشد
خدیجه وار آرامش دهد پیغمبر خود را
قرار بی قراری امیرالمومنین باشد
علی را دوست می دارد ، به زهرا عشق می ورزد
و باید خانه ی مولا برایش دلنشین باشد
ادب دارد… خودش را فاطمه دیگر نمی خواند
از این بانو نباید انتظاری غیر از این باشد
از این بانو که هر لحظه به عباس خودش می گفت :
” حسین ” باید برایت اولین و آخرین باشد
به او هرگز برادر نه … بگو آقا بگو مولا
همیشه دست بر سینه ، نگاهت بر زمین باشد
و شاید مادرش روزی تو را فرزند خود خواند
اگر جسمت کنار علقمه قطع الیمین باشد
ببینی مادری قامت کمان آغوش وا کرده
اگرچه از خجالت چشم هایت شرمگین باشد
بیا فردای محشر پیش زهرا رو سپیدم کن
فدای قد و بالایت شود ام البنین…باشد ؟
ادب را شیر داد و شیرمردش را ادب داد و
ادب یاد عرب داد و از این پس نقطه چین باشد
تک
یه قلب مبتلا تو این سینست مریضم و دوام ابالفضله
سینه ما سینه زنا وقف موقوفه اقام باالفضله
هر کی چشیده طعم این عشق و غیر تو هیچ کس و نمیشناسه
حک میشه روی سنگ قبرم این سینه زنه رایت العباسه
سرم مال ابالفضله دل تنگم دنبال ابالفضله
*******
رفتی ستون خیمه ها افتاد رفتی و موج علقمه خون شد
شبیه چشم چرخونت دل حسین فاطمه خون شد
تو رفته بودی و تک و تنها برادرت میون اون گودال
حسین دست و پا زد و زینب رو تل زینبیه رفت از حال
سلام الله علی مولانا حسین ذبیح الله
دودمه
ای امیر بی قرینه ای وزیر شاه دین
ای یل ام البنین
ای خداوند ادب نجل امیر المومنین
ای یل ام البنین
باب حاجاتی و نامت فاتح فتح المبین
ای یل ام البنین
من بمیرم با تن بی دست افتادی زمین
ای یل ام البنین
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
عید قربان من است
مادرم زهرا در این گودال مهمان من است
عید قربان من است
خواهرم زینب پرستار یتیمان من است
عید قربان من است
شور
حول حالنا الی احسن الحال
یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
دوباره دلم داره امید وقتی که میاد سال جدید
حاجتم اینه ادم بشم ارزوم اینه بشم شهید
**********
قدم بهار شده قرین با نام دو تا بانوی دین
سا نویی که سال فاطمست شروع میشه با ام البنین
یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبر الیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
************
پرشونم و دوام میاد ماه همه شبام میاد
سالی که نکوست برای من سالیه که توش اقام میاد
فریاد میزنم بیا اقا داد میزنم بیا اقا
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net