الهی سایه ات با من بمونه
برام با تو فقط بودن بمونه
لباس کهنتو تن کردی اما
دعایی کن که پیراهن بمونه
ببین پیرم ببین پیر گلوتم
ببین جونم که درگیر گلوتم
نرو پنجاه ساله صبر گردم
اسیر بوسه از زیر گلوتم
گلو بوسیدم اما سوخت زینب
از این آتیش سراپا سوخت زینب
گمونم آتیش دیوار و در بود
عزیزم مثل زهرا سوخت زینب
میخواستم چاک پیرهن رو ببوسم
لباس و خود و جوشن رو ببوسم
زدم بوسه به این حنجر ولی حیف
نذاشتی پشت گردن رو ببوسم
دارم دنبال تو بی بال میرم
به دنبالت فقط از حال میرم
بمون پیش یتیما سخته امشب
بزار من جای تو گودال میرم
نه تنها نیزه هاشونو آوردن
با چمکه رد پاشونو آوردن
تو اینا چارصدتا پیرمرده
عصاشونو عصاشونو آوردن
عزیزم تیرشونو کُند کردند
سلاح پیرشونو کند کردند
تو رو با صبر میخوان سر ببرن
لب شمشیرشونو کُند کردند
شاعر: حسن لطفی
.
.
روز عاشورا محرم ۱۳۹۹ کربلایی محمد حسین پویانفر
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.